رود تنها نيست



بي تفاوت مي نشينيم از سر اجبار ها


 مثل از نو ديدن صدباره ي "اخبار" ها




 خانه هم از سردي دل هاي ما يخ ميزند


 در سکوت ما ، صدا مي آيد از ديوار ها




هر شبم بي تابي و بي خوابي و بي حاصلي


 حال و روزم را نمي فهمند جز شب کارها




 دوستت دارم ولي ديگر نخواهم گفت چون


 "دوستت دارم" شده قرباني تکرار ها




 خنده هاي زورکي را خوب يادم داده اي


 مهربان بودي وليکن مثل مهماندارها !




گفت تا امروز ديدي من دلي را بشکنم؟!


 بغض کردم.خود خوري کردم. نگفتم بارها.


 


 


سيد تقي سيدي


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش حسابداری مالیاتی و مالیات شخصی Claudia مهندسی گــُم شـُـدَن دَر فـضآیِ خـآلــی! مهارت های زندگی مجله مد و پوشاک | کیف ، کوله پشتی و کفش حبکده صبا شوق بندگی جهان تکنولوژی و اخبار روز